سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کافه انگار گرفته ست و کسی نیست که نیست
قهوه ها زهر و درونش شکری نیست که نیست


آن طرف میز گروهی و فقط یک فنجان
از هیاهوی رفاقت خبری نیست که نیست


پشت هم تاس می‌اندازد و یک مهره هنوز
جفت شیشی نگرفته ست و رهی نیست که نیست


قهوه چی منتظر ساعت پایان شبش
چشم هایش به در و رهگذری نیست که نیست


و نشسته اند دوتا پیش هم و مشغولند
غرق در قهوه و انگار دلی نیست که نیست


می‌رود سوی در آن دختر تنها کم کم
آه دارد که پی اش پشت سری نیست که نیست


خارج از کافه هم از داخل آن بهتر نیست
همه درگیر خود و هم نفسی نیست که نیست


من و تنهایی و این بیت بدون واژه
بی تو ای شکّر فنجان غزلی نیست که نیست


طعم شیرین شب وصل و فقط یک نکته
که اگر عشق نباشد عسلی نیست که نیست...






تاریخ : شنبه 94/8/2 | 6:28 عصر | نویسنده : نیلوفررضایی | نظرات ()
.: Weblog Themes By K 2 C O D :.